جدول جو
جدول جو

معنی تیره ضمیر - جستجوی لغت در جدول جو

تیره ضمیر
(رَ / رِ ضَ)
مکدرخاطر. (ناظم الاطباء) ، تیره باطن و گمراه:
کیست میرالشعرا گوئی و هم گوئی من
نام خود خود نهی ای تیره سر و تیره ضمیر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تیره ضمیر
بدخواه، تیره دل، سیاه دل
متضاد: روشن ضمیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ / رِ)
میغ سیاه و تیره. ابر سیاه و ظلمانی:
جهان چون شب بهمن از تیره میغ
چه ابری که باران او تیر و تیغ.
فردوسی.
چو برق درخشنده از تیره میغ
همی آتش افروخت از هر دو تیغ.
فردوسی (از اسدی)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ مَ قَ)
جایگاه تیره. قرارگاه تاریک و ظلمانی. در بیت زیر کنایه از گور است:
پند مدهید مرا گر بتوانید به من
آن چراغ دل از آن تیره مقر بازدهید.
خاقانی.
رجوع به تیره شود
لغت نامه دهخدا